“ تـنـها ” کـه باشـی ؛ نـه دلـت دستمالی میشود و نه خیـالت انحصاری …
.
.
.
” تنهایی ” را باید با خط بریــل می نوشتند …
شنیدنش کافـــی نیست ، بـــاید لمــسش کرد …
.
.
.
تنهایی همین است ، تـــکرار نامنظم من بی “تو”
بی آنــــکه بدانــی بـــرای تــو نفــس می کـشم …
.
.
.
وقتـی ” تنـــها ” باشی از تعطیــل بودن هیچ روزی ذوق نمی کنی …
همیشه تو تعطیلات تنهایی آدم چندین برابر میشه …
.
.
.
کجایی ؟؟
ﺗﻨﻬﺎﯾـﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺲ ” ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ” ﺑﺮ ﺍﻭﻣــﺪ !
.
.
.
عشق تو شوخی زیبایی بود که خدا با قلب من کرد …
حالا تو بی تقصیر … خدای ما هم که تقصیری ندارد …
من تاوان اشتباه خودم را پس میدهم …
تمام این تنهاییم تاوان ” جدی گرفتن آن شوخی بود “
.
.
.
” تنهــایی ” نامِ دیــگر پاییز است …
هرچه عمــیق تر ، بــرگ ریــزان خاطره هـایت بیشتر …
.
.
.
تنهایی هــای مــن دو نــفره است …
یا با ” تــو” ، یا با خیال ” تـو “
.
.
.
من که همه دار و ندارم تویی / اونی که میخوام تنــــها نزارم تویی
تویی که نداشتی و نداری منو / تنها گذاشتی و بازم تنها میذاری منو
بقیه در ادامه مطالب....
آدم ها رو زیاد تنها نذارید …
تو تنهاییشون یه دنیایی واسه خودشون میسازن …
دنیایی که دیگه شما توش نیستین …
.
.
.
ﺑﺎﻳـﺪ ﺧﻴـﺎﻧﺖ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ ﺩﻳـــﻮاﻧﻪ ﺍﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻲ ﺗﺎ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺗﻮی ﻓﻜﺮﺕ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻲ ﺭﻧﮓ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﻲ ﺗﺎ دوسِت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ ؛
ﺍﮔﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻱ ، ﺍﮔﻪ ﺑﺎﻭﻓﺎﻳﻲ ، ﺍﮔﻪ یک ﺭﻧﮕﻲ ؛
بدون که ﻫﻤﻴﺸﻪ ” ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ” …
.
.
.
که گفته است من تنهایم ؟
من سرشارم از روزهای با تو بودن …
تازه قاب عکست هم که هست …
میبینی تنها نیستم …
.
.
.
خداحـافظی ات عجب خرابه ای به بار آورده !
نگاه کن … مدت هاست در تلاشند تا مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون بکشند …
.
.
.
گاهــی ” تنها ” ماندن بهای آدم ماندن اســت .
.
.
.
” تنهایی ” یعنی …
من بــرای مــن کمم … بــرای مــا زیاد …
.
.
.
تــمام جهنــم در یک کلمـــه وجـــود دارد : “ تنــهایی ”
.
.
.
تنهایی یعنی :
نــه خودش هست که از تنهایی درت بیاره …
نه فکرش اجازه میده تنهاییت رو با کسی دیگه پر کنی …
.
.
.
آنچه من اسمش را تنهایی گذشاته ام
فقط نبودن توست نه نبودن دیگران !
.
.
.
کــــاش می فهمیدی برای ایـن که “تنهایم” تو را نمیخواهم …
برعـــکس ، برای ایــن که میـخواهمت ، “تنهایم” …
.
.
.
تو رفته ای و من از “تنهـایی” ککم هم نمی گزد ؛
دیگر حــالا باز هم بگو دروغ گفتن بلد نیستی …
.
.
.
گاهی هیچکس را نداشته باشی خیلی بهتر است …
باور کن بعضی ها فقط تنهــاتر میکنند تو را …
.
.
.
دوستی ها چه بیرنگ ، بی کسی ها چه پیداست
راست میگفت سـهراب : “ آدم اینجا تنهــــاست ”
.
.
.
سـلام مرا به غرورت برسان و به او بگو :
“بــهای قامـــت بلندش ، تـنهاییست”
.
.
.
هر جا چراغی روشـنه ، از ترس ” تنها ” بـودنه
ای ترس “تنهایی” من ، اینجا چراغـــی روشـنه
.
.
.
میدونی اوج تنهایی کجاست ؟
وقتی که عاشقش باشی اما حق نداشته باشی بهش زنگ بزنی ، چون اون دیگه تنها نیــست …
.
.
.
هنوز تا آمدنت خیلی مانده ،
وقت دارم یک دست لباس عوض کنم ، یک فنجان چای بنوشم ، یک کتاب بخوانم و یک عمر تنها زندگی کنم …
.
.
.
مـن تو را “ نگــاه میکنم ”
تو مــــــــرا “ می بـینی ”
” تنهایی ” یعنی همین …